میشینم رو تخت٬ عین احمق ها کرفس میجوئم و به اوضاع فکر میکنم !
ایــن از خودم که همه چیم ُ به گـA دادم
اون از نگار که ...
اون از پوریا که داره روزای سختش ُ برای درست کردن ِ یه زندگی خوب میگذرونه
اون از ...
بلند داد میزنم
آخه مادر فلان ـآ٬ مگه من به اندازه کافی خوب نیستم که به صورت ِ تعلیق درآوردینم
آروم میشم
دوباره از سر میگیرم شمردن ِ مشکلات ُ
اونم از کالج ..
اون از ..
اون از ...
اون از ....
پ.ن - اینجا به همه چی ریده شده است نقطه
به خودت فشار نیار... خ دو عضو تاثیر گذار رو هم توی بدنت نداری که بگم دایورتش کن ب فلانت...
پـانا ؟
نگـار چی شده ؟ :((((( تو رو خدا ...
:O
وای ی ی ... نکـنه پرینت گرفته :| ... واقَن که ریده شده به اینجـا :| حـالا که باباش فهمیده کـاش با نگـار کاری نداشته باشه :(( خدا ...
دنیا ر ی د به این که ما باشیم ..